Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین-حبیب‌الله بابایی: در این میان، خلأ وجود تحلیل‌هایی که از منظر حوزه تربیت به حوادث و بدنه دانش‌آموزی آن بپردازد به‌وضوح حس می‌شد. آنچه در ادامه می‌خوانید، بخشی از نکات مهمی است که حجت‌الاسلام سیدحمید رفیعی‌طباطبایی، مدیر میز نظریه تربیت فرهنگستان علوم اسلامی و مسئول واحد مطالعات نظری دفتر مطالعات تربیت آینده طی گفت‌وگویی پیرامون حوادث اخیر بیان کرده‌ و در واقع بابی مهم به‌ منظور تحلیل ریشه‌های ماجرا و راهکار مقابله با آسیب‌ها و چالش‌های موجود را از دریچه تربیت گشوده ‌است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حوادث اخیر، ابعاد تازه‌ای داشت که همین تازگی‌ها باعث پیچیده‌شدن تحلیل این حوادث شده است. ما شاهد خشونت‌هایی به‌شدت وحشیانه بودیم که از جامعه عاطفی ما متوقع نبود و موجب تحیر همگان شد. شاید چنین رفتارهایی در جوامع غربی -که هرازگاهی یک نفر با مسلسل به مدرسه و مهدکودک حمله می‌کند- قابل پیش‌بینی باشد؛ اما جامعه ما نمی‌توانست وقوع این اتفاقات را باور کند.

حالا ما هستیم و چند سؤال مهم و اساسی: به راستی ریشه‌های این اتفاقات چه بود؟ اکنون چاره چیست؟ در جامعه ما کدام نهادها به مقابله با این فتنه برخاستند و از چه ابزارهایی برای مقابله بهره‌ بردند؟

ایده ایرانشهری سیدجواد طباطبایی و نقد و نظرهای مرحوم فیرحی پیرامون آن روایت‌های خواندنی درباره علامه  | سیره علمی و عملی زنده‌یاد علامه محمدتقی جعفری، در آیینه ۵روایت علامه جعفری تماشای طبیعت را عبادتی والا می‌دانست

ما باید بدانیم که تنها با داشتن پاسخ‌های دقیق می‌توان تهدید این حوادث را به فرصت تبدیل کرد. اما متأسفانه در مواردی شاهد پاسخ‌ها و تحلیل‌هایی سطحی بودیم که مثل همیشه منشأ این حوادث را در حفره‌های امنیتی و فعال‌شدن اتاق‌های عملیات در شهرهای مختلف کشور منحصر می‌کرد و یا صرفا روش اجرای گشت ارشاد را عامل این قضایا می‌دانست و یا فقط افسارگسیختگی شبکه‌های مجازی را عامل همه این حوادث تلقی می‌کرد و از اصل ریشه‌ها غفلت می‌ورزید.

تقابل دو نظام تربیتی

حتما زیاد شنیده‌اید که حوادث اخیر مصداق بارز یک جنگ ترکیبی بود؛ اما این جنگ ترکیبی یک محور داشت که سایر عناصر را به دور خود جمع می‌کرد. محور این اتفاقات را می‌توان شکل‌گیری یک دوقطبی فرهنگی دانست که چشم‌های تیزبین، مدت‌ها پیش در جامعه آن را رصد کرده و تذکر هم داده بودند. این دوقطبی بیش از همه در موضوع حجاب و در موضوعات فرهنگی، خود را عیان می‌کرد که محصول ترویج دو نظام تربیتی متضاد در جامعه بود.

 به دیگر بیان، این شکاف و دوقطبی، محصول دو سنخ سبک زندگی، دو جور آرمان و رؤیا و دو نوع جهان‌بینی بود که یکدیگر را نفی کرده‌اند و می‌کنند. در نتیجه می‌توان مدعی شد که این اتفاقات، محصول تقابل دو نظام تربیتی بود که از مدت‌ها پیش، در جامعه، یارکشی کرده و هر کدام شدت روحی غلیظ‌ترین افراد تربیت‌یافته خود را به رخ طرف مقابل می‌کشید.

به‌عبارت دیگر این اغتشاشات، از نوع فتنه سال88 نبود که طرف مقابل به‌دنبال نمایش کمیت طرفداران خود در خیابان‌ها باشد بلکه در این مورد نظام تربیتی رقیب، بیشتر به دنبال نمایش کیفیت و شدت روحی عده‌ای از تربیت‌شدگان خود بود تا به ما اعلان کند کسانی را پرورش داده که حاضرند برای آرمان‌های خود، دست به هر کاری بزنند و به واسطه شدت روحی بر سایر مردم اثرگذارند. البته ناگفته نماند که به‌رغم به‌میدان‌آمدن تمام‌قد پرورش‌یافتگان‌شان، باز نتوانستند مردم زیادی را متأثر کنند.

نقص‌های نظام تربیتی رسمی ما

نکته عبرت‌آموز آنکه وقتی طراحان خارجی این اغتشاشات تربیت‌شدگان خود را به میدان آوردند، نظام تربیت رسمی ما، متربیانی آماده برای این میدان نداشت. در عوض، بنیان‌ها و ریشه‌های فرهنگی جامعه ما، مثل هیئات و بسیج، به مقابله برخاستند و با حضور زنان محجبه و جوانان و طلاب و دانشجویان جهادی و بسیجی و... مانع یکه‌تازی تربیت‌شدگان نظام تربیتی مقابل شدند؛ در نتیجه اگر ریشه این اغتشاشات را شکل‌گیری دوقطبی فرهنگی بدانیم، درمان ریشه‌ای این قبیل آشوب‌ها هم فقط زمانی اتفاق می‌افتد که با اصلاح نظام تربیت رسمی و غیررسمی، جامعه را از این دوقطبی خطرناک دور کنیم و به سمت هم‌جهت‌شدن فرهنگی افراد جامعه (با وجود سلایق فردی متعدد و مختلف) حرکت کنیم.

هویت مطلوب نظام تربیتی غرب

چنانچه گفته شد، مهم‌ترین عامل ایجاد این دو قطبی در جامعه ما، القا و تشدید دو هویت متقابل توسط دو نظام تربیتی بوده است؛ از این رو لازم است نظام تربیتی غرب و هویت مطلوب آن را شناسایی کنیم.

نظام تربیتی غرب به ‌دنبال القای یک هویت اجتماعی خاص است و دائما این هویت را تشدید می‌کند.

وقتی گفته می‌شود القای این هویت اجتماعی، مهم‌ترین هدف نظام تربیتی غربی است، یعنی قبل از هر هدفی، به‌ دنبال پرورش متربیانی است که این هویت را دریافته‌اند و برای پیشبرد آن تلاش می‌کنند و برخلاف این هویت اجتماعی فعالیت نمی‌کنند؛ هویتی که فرد را به ‌عنوان عضوی از جامعه جهانی، به‌ خودش معرفی می‌کند و این هویت، او را موظف می‌کند به تکمیل نظم فعلی جهان و ایجاد یک جامعه پیشرو بر اساس همکاری و همفکری و ارزش‌های مادی تمدن غربی.

به‌عنوان مثال انسان غربی، تحقق بزرگ‌ترین آرزوهای خود را منوط به ایجاد یک جامعه و جمع پیشرو می‌داند که منافع افراد در آن به شکل حداکثری تأمین شود و افراد بدون اینکه مانع رشد هم شوند، به بیشترین اهداف‌شان برسند؛ یعنی نیازی نیست که انسان‌ها به ارزش‌های مشترکی پایبند و به آرمان مشترکی تعلق داشته باشند. اما باید به‌گونه‌ای اهداف فردی و اجتماعی خود را دنبال کنند که کل جامعه هم، به شکل حداکثری به اهداف خود برسد.

این روحیه از گذشته‌ها در انسان غربی وجود داشته و در سنت اروپایی، حتی از این هم شدیدتر بوده است. اروپایی‌ها در گذشته، بیش از آنکه به منافع فردی خود توجه کنند، به‌دنبال ارتقای اجتماع و ملک و هویت اجتماعی خود بوده‌اند.

مثلا متناسب با اخلاق سنتی‌شان، اینطور نبوده که رعیت‌ها به‌دنبال ارتقای طبقه اجتماعی باشند و اشراف به‌دنبال خوشگذرانی؛ بلکه همه، خود را خدمتگزار هویتی اجتماعی می‌دانستند که از جغرافیا و زمین به آنها القا می‌شد. کسی که در طبقه اشراف نبود، اجازه نداشت برای تغییر طبقه اجتماعی خود تلاش کند. یا مثلاً کسانی که به‌دنبال علم‌آموزی می‌رفتند، پیشرفت علم را بر پیشرفت خود مقدم می‌داشتند و در نهاد علم، خود را وقف پیشرفت علم می‌کردند.

به همین‌خاطر سال‌ها در دورافتاده‌ترین نقاط عالم، روی جزئی‌ترین موضوعات تحقیق می‌کردند تا خدمتی به پیشرفت علمی جامعه کنند؛ چون که جامعه را هویت برجسته خود و رشد علم را رشد خود می‌دانستند و رشد هویت اجتماعی برایشان مهم‌تر از رشد هویت فردی‌شان بود.

هویت مطلوب نظام تربیتی شرق

برخلاف اروپایی‌ها، شرقی‌ها معمولاً پیگیر رشد هویت فردی‌شان بودند و هر کاری را به انگیزه رشد هویت فردی‌شان انجام می‌دادند. یعنی فرد شرقی در وحدت خودش، برای رسیدن به کمال، سلوکی فردی داشت و برای رشد خود تلاش می‌کرد. حتی تلاش برای رشد جامعه را هم برای سلوک فردی خود انجام می‌داد؛ به همین دلیل، کارهای جمعی و به‌اصطلاح تیمی، در شرق، به اندازه غرب رشد نکرده است.

البته وجود کارهای جمعی و روحیه اجتماعی در شرق، انکارناشدنی است اما سخن بر سر این است که غرض نهایی از کارهای جمعی در شرق هم، رشد فردی است؛ یعنی محور تربیت، رشد هویت فردی است. اما در سنت غرب و اروپا بالعکس است. آنها واقعا به‌ دنبال ایجاد یک جمع پیشرو هستند؛ یک تیم پیروز.

به هر حال، غربی‌ها به ‌دنبال طراحی سیستمی برای همکاری و همفکری اجتماعی‌اند که سلایق مختلف بر اساس همزیستی مسالمت‌آمیز در کنار هم زندگی کنند. برای ایجاد یک جامعه متوازن که افراد آن آرمان‌های متفاوتی دارند، هر یک از انسان‌ها باید بر اساس یک‌سری قراردادها، به شکلی به ‌دنبال منافع خود باشد که تکامل اجتماعی هم شکل بگیرد.

در نظام تربیتی غرب، کسی حق ندارد تکامل فردی خود را فارغ از جامعه پیگیری کند یا به تکامل جامعه بی‌توجه باشد و یا آن را نقض کند. حتی می‌توان گفت که مطلوب‌شان این است که افراد، این تکامل را بر منافع شخصی خود ترجیح دهند. این همان هویت اجتماعی خاص غربی است.

شرق‌زدگی غرب

بگذریم از اینکه غربی‌ها در دوره مدرن، برای رسیدن به لذت بیشتر و برای ایجاد حرص بیشتر به دنیا و کارکشیدن بیشتر از مردم، تا حدودی از این سنت‌شان دست برداشته و فردگرایی و ایندیویژوآلیسم را ترویج می‌کنند؛ یعنی دچار التقاط و شاید شرق‌زدگی شده‌اند؛ اما هنوز هم هویت جمعی و رشد آن برایشان مهم است. حداقل در نظام تربیتی، وقف‌کردن خود برای ارتقای علم و خدمت به طبیعت و رشد جامعه، ارزش تلقی می‌شود و رشد و تربیت این هویت اجتماعی غربی، مهم‌ترین هدف تربیتی‌شان است.

غرب، در همه اجزاء تمدنی خود، مخاطب را به این هویت جمعی خاص و به دریافت چنین هویتی دعوت می‌کند و در نظام تربیتی‌اش آن هویت را تربیت می‌کند. وقتی افراد از محصولات یا سبک‌ زندگی یا نرم‌افزارهای مدرنیته استفاده می‌کنند، خود را با این دعوت مواجه می‌بینند؛ دعوت به سوی قبول هویتی جمعی که این محصولات و نرم‌افزارها و... را تولید کرده؛ دعوت به عضویت در این هویت و قبول آن به ‌عنوان مهم‌ترین هویت خود؛ دعوت به تلاش برای ارتقای این هویت و مجاهدت برای پیشرفت آن.

راهکار مقابله با نظام‌های تربیتی رقیب

بعد از این دعوت، نظام تربیتی غربی موظف به تشدید و تربیت این هویت است. حالا برای نجات جامعه از دوقطبی فرهنگی، نظام تربیتی ما باید اولا با این دعوت مقابله کند و سپس هویت مطلوب خود را به متربی، القا و در نهایت آن را تشدید و تربیت کند. به‌ عبارتی نظام تربیتی باید هویتی باشد؛ یعنی متربی را به هویت‌های اسلامی ایرانی دعوت و آن هویت‌ها را تربیت کند.

البته ما الان هم چنین کاری را می‌کنیم و متربی را به هویت‌های اجتماعی یا فردی خودمان دعوت و آن هویت‌ها را تربیت می‌کنیم؛ یعنی به رفتارهای اجتماعی مبتنی بر برادری و یاریگری و ایثار دعوت می‌کنیم؛ مثل اردوی جهادی، جنبش مواسات و... که دعوت به خدمت به خلق و ایثار و جهاد برای خدای متعال است.

با این رفتارها متربی را به هویت‌های اجتماعی اسلامی و ایرانی فرامی‌خوانیم که برخلاف هویت اجتماعی غرب، دنیامحور نیست. بعد هم این هویت را تربیت و مسیر تکامل را برایش هموار می‌کنیم. گاهی هم با جلسات اخلاق و ترویج فرهنگ‌های عرفانی و توسعه معنویت و... متربیان را به هویت‌های فردی و رشد و کمال شخصی دعوت و هویت فردی‌شان را تربیت می‌کنیم.

هویت تاریخی؛ مزیت فرهنگ ما

اما نکته بسیار مهم این است که ما باید بدانیم که نقطه مزیت ما برای مقابله با نظام تربیتی غرب، بهره‌مندی از یک هویت تاریخی است که رشد و ارتقای این هویت را باید به‌عنوان مهم‌ترین هدف نظام تربیتی خود انتخاب کنیم و متربی را به آن دعوت و آن هویت را به او القا و در وجودش تشدید کنیم. تنها در این صورت است که در میدان هدف‌گذاری، دست برتر خواهیم داشت و با القای این هویت می‌توانیم جلوی نفوذ هویت غربی در جامعه را بگیریم و از تشدید دوقطبی اجتماعی دور شویم.

این هویت تاریخی، یک هویت جمعی است که برخلاف هویت‌های اجتماعی، فرد در این هویت، خود را با کسانی شریک می‌بیند که مانند خودش، همگی به آرمان مشترکی تعلق دارند.

افرادی که هویت تاریخی مشترک دارند، نه فقط برای منافع شخصی و با آرمان‌های فردی متفاوت، بلکه بر اساس آرمان و تعلق مشترک و واحد، و بر اساس همدلی و تعلق به یک تصویر مشترک، به تلاش اجتماعی مشغول هستند؛ هدفشان هم فقط در رسیدن به یک رابطه «بُرد ـ بُرد» و رسیدن به یک جمع پیشرفته محدود نمی‌شود؛ بلکه یک تعلق مشترک، آنها را به همدلی و اتحاد واقعی رسانده و واقعا، به یک هویت مشترک رسیده‌اند و آرزوهای خود را به آن آرمان مشترک گره زده و حیات خود را در حیاتِ جریانی می‌بینند که در جست‌وجوی آن آرمان است؛ برخلاف هویت اجتماعی که وحدتی قراردادی را بین افرادی بدون تعلقات مشترک ایجاد می‌کند. اساسا قراردادها هم برای جلوگیری از نزاع این افراد شکل می‌گیرند. اما هویت تاریخی، حقیقتا افراد جامعه را به وحدت می‌رساند و آنها را هم‌جهت و به ایثار و گذشت برای تحقق آرمان‌ها دعوت می‌کند.

ما اگر القا و رشددادن به هویت تاریخی را مهم‌ترین هدف نظام اهداف تربیتی خود ندانیم، از نقطه مزیت فرهنگ اسلام در تربیت استفاده نکرده‌ایم و در واقع در یک میدان مساوی، در حال زدوخورد با رقیب تمدنی خود هستیم و احتمالا بر دوقطبی هویتی جامعه غلبه نخواهیم کرد.

کد خبر 723142 منبع: روزنامه همشهری برچسب‌ها تربیت جامعه جامعه شناسی کودکان نوجوان مهارت‌ها جامعه اندیشه

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: تربیت جامعه جامعه شناسی کودکان نوجوان مهارت ها جامعه اندیشه هویت اجتماعی مهم ترین هدف هویت تاریخی هویت مطلوب آرمان ها ایجاد یک جامعه ما فردی خود بر اساس آن هویت یک هویت ریشه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۷۸۸۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عباس عبدی : درمورد زنان چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار می‌کنند!

عباس عبدی در اعتماد نوشت: چرا عده‌ای با علوم اجتماعی و انسانی به شدت دشمن هستند؟ گروهی که در مرحله بعد نیز به شیوه‌های گوناگون با دانش پزشکی مخالفت می‌کنند. ریشه این مخالفت را باید در الزامات عقلانیت جدید و ترس سنت‌گرایان و به طور مشخص مستبدان و یا بنیادگرایان با این عقلانیت جست‌وجو کرد. ریاضیات و فیزیک کمتر دچار این وضعیت بوده‌اند. بشر از روزی که به مفهوم عدد پی برده دو به علاوه دو را چهار می‌داند و مخالفت با این گزاره ممکن نیست، یا آن اندازه به دور از عقل سلیم است که محلی برای مخالفت باقی نمی‌گذارد. ولی ماجرای جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی و انسانی و تا حدی پزشکی متفاوت است.   جامعه‌شناسی یکی از جدیدترین علوم است و اگر بخواهیم خیلی ساده و فشرده تعریف کنیم، بر این فرض استوار است که ریشه پدیده‌های اجتماعی در دنیای انسانی ما قرار دارد و به جای آنکه پدیده‌های اجتماعی را به چیزهایی مثل خشم خدایان اسطوره‌ای یا طبیعت نسبت بدهد، ریشه‌ها و علل را در مناسبات میان انسان‌ها جست‌وجو می‌کند. بر این اساس، جامعه‌شناسان معتقدند که جامعه در طول زمان و به تدریج و بر اثر کنش‌های متقابل انسانی شکل می‌گیرد یا به عبارت ساده‌تر، مجموعه انسان‌ها با هم جامعه را می‌سازند.   این فرض یا ایده معنایش این است که جامعه چنان نرم و شکل‌پذیر نیست که کسی یا کسانی بتوانند مثل موم هر جور که می‌خواهند آن را شکل بدهند. جامعه‌شناسی نشان می‌دهد که بسیاری از خواست‌ها و ذهنیت‌های صاحبان قدرت تحقق‌پذیر نیست؛ و چه بسا نتایج مترتب بر اعمال و رفتار آنان چیزی مغایر با اهداف مورد نظرشان شود. از این منظر علوم اجتماعی برای آنان در نقش جام جهان‌بین است در حالی که آنان هیچ علاقه‌ای به دیدن واقعیات این جام ندارند و به صورت پیش‌فرض آن‌ها را انکار می‌کنند.   جامعه‌شناسی چه پیامی دارد که تا این اندازه مورد نفرت و خشم چنین افراد و گروه‌هایی است؟ به نظرم از میان همه پیام‌ها دو جنبه از همه مهم‌تر است. یکی نگرش تاریخی و دیگری قائل بودن اعتبار برای عینیت اجتماعی و استقلال نسبی آن از اراده‌های فردی و حتی اثرگذاری و جهت‌دهی آن بر اراده است.   نگرش تاریخی یعنی اینکه پدیده‌های اجتماعی در زمان شکل می‌گیرند، رفته‌رفته جا می‌افتند و در طول زمان تغییر می‌کنند و در نهایت هم در زمانی مقرر نیز کاملا دگرگون می‌شوند و از میان می‌روند. این نگرش می‌گوید پدیده‌های اجتماعی ازلی و ابدی نیستند. عقاید مردم، سبک زندگی آن‌ها، سلیقه‌ها و گرایش‌ها و بسیاری از چیزها همواره در حال تغییر است و کسی یا کسانی نمی‌توانند یک قاعده تعیین کرده و از همگان بخواهند که بر اساس آن عمل کنند.   مثل اینکه قاعده‌ای بگذارند که همه باید یک نوع غذا بخورند. در جهان قدیم علوم اجتماعی به معنایی که امروز می‌شناسیم، چندان اهمیت نداشت. زیرا برای تبیین پدیده‌های اجتماعی به تقدیر یا خواست خدایان و مانند آن متوسل می‌شدند. مثلا درباره فقر معتقد بودند که این سرشت خلقت و طبیعت است که برای گروهی از مردم فقر را رقم زده و برای گروهی دیگر موقعیت بالا را. به تعبیر حافظ «بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی/ خون خوری‌گر طلب روزی ننهاده کنی…»   در چنین جامعه‌هایی تحولات بسیار آهسته و بطئی بود. تحرک اجتماعی، روابط میان فرهنگ‌ها و ساکنان مناطق گوناگون خیلی کم بود. بنا بر این کمتر عاملی در جامعه بود که در کوتاه یا حتی میان‌مدت دچار تحولات ریشه‌ای شود و اساسا پرسشی هم درباره تغییر پیش نمی‌آمد و اگر هم بود به تقدیر و سرنوشت و اموری از این نوع نسبت داده می‌شد. در حالی که در چند سده اخیر در اروپا و در ۱۵۰ سال اخیر در ایران تغییرات بسیار گسترده و تند بوده است.   کافی است تصویری چند بعدی از ایران در ۱۵۰.۱۰۰ و حتی ۵۰ سال پیش داشته باشیم و با تصویر مشابه امروز مقایسه کنیم، خواهیم دید که در چهار جهان به نسبت متفاوت قرار داریم. این واقعیت حتی در طول یک نسل نیز مشهود است. ما از چند دهه پیش، از یک جامعه روستایی با اقتصاد کشاورزی و خانواده‌های گسترده، افرادی کم‌سواد و بی‌سواد در فضایی غیرارتباطی وارد عصر صنعتی، شهری با خانواده‌های هسته‌ای یا تک‌عضوی، فناوری دیجیتال، مردم تحصیلکرده و با ارتباطات گسترده شده‌ایم. طبیعی است که هضم این حد از تغییرات برای خیلی‌ها سخت است.   یکی از نزدیکان از عذاب‌هایی که مادر پیرش می‌کشید تعریف می‌کند که با دیدن بی‌توجهی نوه‌ها به دین و نیز پوشیدن شلوارک و تاپ دختران در خانه جلوی برادران خودش چنان حرص و جوش می‌خورد که حد ندارد. یا از سفر رفتن آنان با دوستان‌شان، یا شادی‌ها و زندگی آنان را نمی‌تواند درک کند و تعابیری دیگر از آن‌ها در ذهن دارد. یا دیر ازدواج کردن یا اصلا ازدواج نکردن که مطلقا قابل فهم برای او نیست.   خوب این مادربزرگ دوست‌داشتنی کار چندانی نمی‌تواند انجام بدهد، ولی حکومت‌ها و صاحبان قدرت که نتوانند این تحولات را هضم و درک کنند و بخواهند مانع از تغییرات شوند یا حتی تغییراتی را برخلاف خواست عمومی ایجاد کنند، دچار شکست‌های فاحش می‌شوند، در حالی که دانش جامعه‌شناسی می‌تواند آنان را از این خبط‌های سیاستی دور دارد.   یکی از جالب‌ترین نمونه‌های آن اقدامات رضاشاه در مخالفت با حجاب و برداشتن آن از سر زنان بود. او به خیال یا ادعای خود می‌خواست جامعه را پیشرفته کند، لذا محصول تحولات جامعه مدرن که مشارکت زنان بود را با ریشه آن - که تحولات اقتصادی و اجتماعی است - اشتباه گرفت و جابه‌جا کرده و در سال ۱۳۱۴، اقدام به کشف حجاب اجباری کرد. در شرایطی که ایران هنوز در دوره ارباب‌رعیتی و خان‌خانی بود. غالب اقتصاد آن معیشتی و کشاورزی بود، طوایف هنوز یکه‌تاز بودند.   بی‌سوادی بالای ۸۰ درصد بود. بی‌سوادی زنان احتمالا بالای ۹۵ درصد بود، اشتغال صنعتی و اداری در حداقل‌های قابل تصور بود، شهرنشینی زیر ۲۵ درصد بود، نرخ‌زاد و ولد و نیز مرگ و میر بسیار بالا بود و هیچ نشانه‌ای از شاخص‌های جامعه مدرن در حد متعارف دیده نمی‌شد. او در چنین شرایطی مدعی آزاد کردن زنان بود!   در حالی که مردانش آزاد نبودند و در همان زمان نزدیک‌ترین همراهان سیاسی خود را یکی پس از دیگری در زندان می‌کشت یا بیرون از زندان مجبور به خودکشی می‌شدند. این سیاست به نحو دیگری نیز در حکومت محمدرضا پهلوی نیز ادامه یافت و نتیجه همه اینها را در جریان انقلاب دیدند و جالب اینکه در هر دو مورد سیاستمداران فهمیده‌ای بودند که آن‌ها را از این رفتارها منع می‌کردند.   اکنون نیز با مشکل مشابهی مواجه شده‌ایم؛ قانون فرزندآوری رویه دیگری از همین بی‌توجهی و دشمنی با علوم اجتماعی است. قانونی که با صرف هزینه‌های سرسام‌آور نه‌تنها به اهداف تعیین شده، نرسید که نتایج آن کاملا هم معکوس بوده که در یادداشت جداگانه‌ای با ریز جزییات اشاره کرده‌ام.   مورد مهم‌تر که هزینه‌های مادی، روانی، اجتماعی و سیاسی آن بسیار بیشتر است، نحوه مواجهه با مساله پوشش زنان است. تا حالا چند بار دست در این حفره کرده و گزیده شده‌اند و همچنان هم در حال تکرار آن هستند. توجه ندارند که نتایج منفی این سیاست‌ها بسیار زیان‌بار است. می‌خواهید بدانید که نتیجه چه خواهد شد؟   توماس پیکتی در کتاب «تاریخ کوتاه برابری» با تحلیلی دقیق از بی‌توجهی بلشویک‌ها در تقدیس روابط قدرت و یقین آنان به دانستن حقیقت؛ سرنوشت این حکومت را که مهد سوسیالیسم و منع مالکیت خصوصی و مظهر برابری بود را در پایان عمر ۷۳ ساله‌اش چنین ترسیم می‌کند: «روسیه در سده بیستم به کشوری بدل شد که مالکیت خصوصی را کاملا لغو کرده بود، [ولي] در آغاز سده بیست و یکم به پایتخت جهانی الیگارشی‌ها و نبود شفافیت مالی و بهشت‌های مالیاتی تبدیل شد.»   اگر در سال ۱۹۲۰ و یا حتی ۱۹۴۵ پس از تبدیل شدن اتحاد جماهیر شوروی به یکی از دو قطب جهان، کسی می‌گفت که فقط ۴۵ سال دیگر لازم است تا جامعه‌ای به نسبت مذهبی، همراه با سرمایه‌داری لجام‌گسیخته را در مناطق شوروی شاهد باشیم، اصحاب قدرت مسخره می‌کردند؛ ولی بودند کسانی که ادامه آن روند رسمی حکومت کمونیستی را غیرممکن می‌دانستند. امروز نه فقط یک الیگارشی فاسد سرمایه‌داری در آنجا هست، بلکه افراطی‌ترین مذهبی‌های جهان نیز در گوشه و کنار آن امپراتوری عجیب ریشه دوانده و حتی خودشان را هم از تبعات فاجعه‌بار این افراط‌گری بی‌نصیب نگذاشته‌اند.   کشورهای کمونیستی می‌خواستند جامعه‌ای بسازند که همه انسان‌ها مطابق با قاعده‌ای که حکومت می‌گوید فکر و تحلیل کنند، غذا بخورند، لباس بپوشند، یکسان ببینند و… حتی برای اینکه چه کسی با چه کسی ازدواج کند از حزب کمونیست مجوز بگیرند. اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و متفکر کروات در کتاب «کمونیسم رفت و ما ماندیم و حتی خندیدیم» می‌نویسد: «اگر زنی لباس زیبا می‌پوشید عنصر مشکوکی به حساب می‌آمد که گاهی حتی لازم بود درباره‌اش تحقیق شود.   اعضای حزب کمونیست در یوگسلاوی تا سال‌ها بعد از جنگ هم اگر می‌خواستند با زنی ازدواج کنند که ظاهر مشکوکش به وضوح بر اصل و نسب «بورژوایی» او دلالت می‌کرد، می‌بایست رسما از حزب درخواست مجوز می‌کردند». (ص ۴۹)   امروز نه از یوگسلاوی نشانی مانده و نه از آن حزب کمونیست صادرکننده مجوز ازدواج؛ چنان که از شوروی و حزب کمونیستش هم نشانی نمانده، اما جامعه‌ای بسیار متفاوت به جا مانده است. البته یک چیز دیگر هم به جا مانده و آن قضاوتی است که درباره آن سیاست‌ها ابراز می‌شود. قضاوتی همراه با خوارشماری و نفرتی که در مورد این رفتارها و آن ایده‌ها وجود دارد.   بی‌توجهی به رویکردهای جامعه‌شناسانه هزینه سنگینی است که پرداخت خواهد شد. فریب کلاه‌برداران گندم‌نمای جو فروش را نخورید. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سه گروه اصولگرایان از نظر عباس عبدی : از "ارزشی های واقعی" تا "بی شخصیت های هتاک" سردار رادان:‌ برخورد با کشف حجاب با قوت ادامه دارد هشدار آذری جهرمی: ترمز تشدید نارضایتی عمومی را بکشید/ فردا نگویید توطئه دشمن بود

دیگر خبرها

  • پیشگامی پلیس در استفاده ازظرفیت دانش‌آموزان درگسترش قانون‌
  • پلیس؛ پیشگام بهره‌مندی از ظرفیت دانش‌آموزان در گسترش قانون‌مداری
  • پلیس پیشگام در بهره‌مندی از ظرفیت دانش‌آموزان در گسترش قانونمندی
  • اجرای موسی عصمتی میلیونی شد+فیلم
  • نظم و انضباط اجتماعی بر پایه نظام آموزشی و تربیتی یک جامعه شکل می‌گیرد
  • تاثیر فرهنگ ‌بر سلامت خانواده ‌
  • تاثیر فرهنگ فرهنگ ‌بر سلامت خانواده ‌
  • عباس عبدی : درمورد زنان چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار می‌کنند!
  • روایت کشتی‌گیر ایرانی از مبارزه‌اش با برنده دیوید تیلور
  • واکاوی ابعاد مختلف مصوبه اخیر مجلس برای تعطیلات آخر هفته